امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - خون همه آدمهایی که در طول تاریخ در جنگهای بشر، از اول خلقت تا امروز، در لشکرهای مغلوب ریخته شده است، سرانجام جایی نتیجه میدهد. نتیجه اولش هم همین حرف زدن است. حرف زدن نهفقط به معنی استفاده صرف از کلمات، به معنی درک کردن و صحبت کردن و مذاکره کردن با بقیه است. آدمها دارند یاد میگیرند که بهجای کوبیدن به سر و کله یکدیگر، راه سادهتری هم برای حل مشکلاتشان دارند. زبان چندگرمی در دهانشان میتواند گره از خیلی چیزها باز کند.
اگر نه، چه اصراری بر مذاکره و نشست و گپوگفت وجود داشت؟ این چیزهایی که کمکم دارد حاصل میشود، نتیجه آن نهالی است که نیاکان ما کاشتند و با خون آبیاریاش کردند. نهالی که رشد کرده و تبدیل به درخت تناوری شده است. البته هنوز خیلی راه مانده است تا آدمیزاد میوه این درخت را بتواند بچیند و مثل بچه آدم با حرف زدن، مشکلش را حل کند. ولی همینقدر که این موضوع را یاد گرفته است، فعلا کافی است. درحقیقت، قصدم این بود که مطلب را طور دیگری شروع کنم.
میخواستم همینطور یکراست بروم سر اصل موضوع و توضیح واضحات بدهم که مذاکره آمریکا و روسیه بعد از تنش در روابط دو کشور از زمان «دونالد ترامپ» و متهم کردن یکدیگر به جاسوسی، خرابکاری و بیرون کردن سفیران هم از کشور و بستن سفارتخانههایشان، همین چند روز پیش تمام شد. مذاکراتی که محض خنده نبوده و حتما و قطعا منافعشان در صحبت کردن باهم بوده است. این نکته را یادآوری کنم که سابقه صحبتهای رئیسجمهورهای دو کشور به قبلتر از این دیدار برمیگردد. قبل از زمان «بیل کلینتون» در هر دوره ریاستجمهوری آمریکا، اتفاق افتاده است. این دولتها و حاکمانشان، به جبر افکار عمومی و ممالکشان، این موضوع را میآموزند یا مجبور میشوند یاد بگیرند که هزینه ماجراجوییهای سیاسی و جنگ را باید از جیب خودشان پرداخت کنند. یاد میگیرند که حرف بزنند و حتی به دروغ، رودرروی هم بخندند تا کارشان به شاخوشانه کشیدن نکشد.
حالا با این پیشزمینهای که عرض کردم، وقتی به اثر کارتونیست آمریکایی «کلی جونز» نگاه بکنیم و سابقه هر سه رئیسجمهوری که در این اثر تصویر شدهاند، را کنار هم بگذاریم، منظور این تصویر را بهتر درک میکنیم. «ولادیمیر پوتین» دلخور و ناراحت در کنار «جو بایدن» بر سر میز مذاکره نشسته است و در خیالش با «دونالد ترامپ» خوشحال و خندان درحال دویدن در چمنزارهاست. جونز با این تصویر، ترامپ را مثل پوتین آدمی یکدنده و لجوج تصویر میکند که وقتی بر سر قدرت بود، همبازی مناسبی برای پوتین بهحساب میآمد.
دو سیاستمدار قدرتمند که حرف زدن را کنار گذاشته بودند و داشتند باهم بازی میکردند. بازیای که شاید آخرش به دعواهای بچگانه ختم شود. البته همیشه برای آدمهایی که صحبت کردن را راهحل نمیدانند، راههای فرار وجود دارد. بعید نیست که این مذاکرات، فقط درظاهر نتیجهبخش باشد و این جنگ زرگری ادامه پیدا کند؛ جنگی که عاقبتش ممکن است به مناقشهای خانمانسوز برای مردمانشان تبدیل بشود.